شب معجزه در اقتصاد آلمان
شب معجزه در اقتصاد آلمان
عبور از سیاست های دستوری ،حتی در یک شب می تواند اقتصاد یک کشور را دگرگون کند،این شب در اقتصاد آلمان با اقدام جسورانه لودویگ ارهارد در تبدیل یک تهدید به فرصت،شکل گرفت.به همین دلیل ارهارد به عنوان معمار معجزه اقتصادی آلمان شناخته می شود . جنگ جهانی دوم با فتح آلمان توسط نیروهای متفقین (آمریکا،بریتانیا ،فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی به پایان خود نزدیک شد.نتیجه این جنگ،اشغال بخش شرقی المان توسط نیروهای شوروی و بخش غربی آلمان توسط متفقین غربی بود .
در آن زمان متفقین غربی از بیم تسلط سیاست های کمونیستی شوروی در بخش غربی،سیاست های احتیاطی خود را در دستور کار اقتصاد آلمان قرار داده بودند و عمدتا مکانیزم های توزیع کالاها بر اساس جیره بندی و تعیین قیمت های دستوری اعمال می شود. این رویکرد باعث کمبود در فروشگاه ها همچنین سرکوب تولید صنعتی شده بود.اما در شب معجزه اقتصاد آلمان ،ارهارد در یک روز تعطیل آخر هفته و در غیاب فرماندهان متفقین ،سیاست آزاد سازی قیمتی را اعلام کرد .در نتیجه پس از آزادی علاوه بر افزایش یکباره عرضه محصولات در فروشگاه به مرور میزان تولیدات صنعتی نیز افزایش یافت.
ماجرای شب معجزه
ارهارد در روز 20 ژوئن 1948،در یک آخر هفته از فصل بهار خبر اجرای سیاستی را که از قبل در ذهن خود داشت اعلام کرد.طبق اعلام ارهارد از 21ژوئن ،یعنی فردای آن روز،قوانین کنترل دستمزدها و اکثریت قریب به اتفاق قیمت ها برداشته شد.فرد کلاپستاک ،یکی از اقتصاددان های بانک فدرال رزرو نیویورک می نویسد در فاصله ژوئن تا آگوست 1948 (دستورالعمل پشت دستورالعمل برای حذف نظارت های اعمال شده بر قیمت ها،تخصیص و جیره بندی صادر می شد.محدودیت ها مربوط به سبزیجات ،میوه ،تخم مرغ و تقریبا تمامی کالاهای تولیدی لغو شد.سقف قیمتی بسیاری از کالاهای دیگر نیز به نحو چشمگیری افزایش یافت و بسیاری از کنترل های باقی مانده نیز دیگر اعمال نمی شدند .این رویداد در ابتدا شوک شدیدی به مردم و عوامل اقتصادی آلمان وارد کرد .شوکی که نتایج مثبتی در پی داشت .یک شبه پول ملی به جایگاه سابق خود بازگشت و تنها در چند روز قفسه های خالی مغازه ها پر از اجناس و بالاخص مواد غذایی شد،گشایش در بازارها رخ داد و موجی از امید و شادی در جامعه به همراه آورد .جامعه ای که امید پیدا کرد حالا تحت این آزادی به پیشرفت و شکوفایی اقتصادی برسد .
اثر معجزه بر افزایش تولید
بینش دقیق ارهارد نسبت به مکانیزم بازار و اثرات حذف قیمت های دستوری بر همگان آشکار شد.با لغو محدودیت از قیمت ها این امکان به خریداران داده شد تا تقاضای خود را بدون انکه سیستم جیره بندی در کار باشد به فروشنده ها انتقال دهند و افزایش قیمت ها نیز انگیزه افزایش عرضه را برای فروشنده ها راهم اورد .در عمل نیز تزریق این انگیزه ها به تولید کنندگان نتیجه بخش بود و تولید به شدت رونق گرفت .با ظرفیتی که آزاد سازی بازارها ایجاد کرده بود تولید کنندگان صنعتی به شدت برای حضور فعال تلاش می کردند .تلاش در جهت رقابت و سود آوری بیشتر از طریق افزایش بهره وری و کاهش هزینه ها .این کوشش بخش خصوصی برای سوآوری در نهایت به نفع کل جامعه آلمان شد .چنان که آمار نشان می دهد پس از لغو قانون کنترل قیمتی در بازارها ،در بخش های صنعتی مثل تولید خودروهای سواری ،آهن خام ،ذغال سنگ ، شمش فولاد و دیگر عرصه ها جهش بسیار قابل توجهی رخ داد. صنایع قدرتمند آلمان پیش از شروع جنگ جهانی دوم دوباره پا گرفتند و شکوفایی عظیمی در بخش های جدیدی مثل تولید خودروهای سنگین و الیاف مصنوعی نیز به وجود آمد .
البته ارهارد در این مسیر با مخالفت های گوناگونی مواجه شد .رکود و بیکاری که نتیجه کوتاه مدت تصمیمات اتخاذ شده بود اعتراض سندیکاها و احزاب و حتی مردم را به دنبال داشت .اما لودویگ ارهارد از موضع خود کوتاه نیامد تا پس از چند سال تبدیل به قهرمانی ملی برای آلمانی ها شود.او تا زمانی که نتایج مثبت پدیدار شوند سعی کرد با گفت و گو مخالفان را اقناع کند.در ادامه این سیاست ها نیز آلمان از چند ماه پس از شروع اصلاحات به تدریج نرخ های مالیاتی را کاهش داد.
پرواز ققنوس
تنها پس از گذشت 6 ماه در دسامبر 1948 شاخص تولید آلمان به 152 درصد و بعد از یک سال به سطح 181درصدی مقدار خود در شروع اصلاحات می رسد .غیبت کارمندان و کارگران از کار در فاصله چهار ماه کمتر از نصف می شود و البته نتایج تصمیمات ارهارد با رشد بهره وری و کاهش هزینه های تولید از 1950در همه زمینه ها به وضوح آشکار می شود . در این سال تولیدات صنعتی 25 درصد و در سال بعدی 18 درصد رشد را به خود می بیند .این روند رشد تا جایی ادامه پیدا می کند که در سال 1958 صنعت ژرمن ها چهار برابر زمان شروع اصلاحات لیبرالی و دو نیم برابر سال 1950 می شود.
آلمان در طول نزدیک به یک دهه پس از این اصلاحات رشد های بسیار بالایی را تجربه می کند .به شکلی که در 1960اقتصاد این کشور تقریبا دو برابر می شود. بیکاری دورقمی ژرمن ها در اوایل دهه 50نیز در ابتدای دهه بعدی به نزدیک یک درصد می رسد.شاید بتوان عامل اصلی این کاهش در بیکاری را نیز در آزادی اقتصادی تضمین شده و اقبال سرمایه های خارجی برای ورود به آلمان تفسیر کرد.تورم نیز که در سال 1952دورقمی داشت در انتهای دهه 50 در نزدیکی نرخ 2 درصد ثبات می یابد .ققنوس ژرمن ها پس از آنکه در سال 1948 از خاکستر های خود سر بر می آورد و بعد از تکاندن خاکسترها در اواخردهه 40 میلادی با شروع دهه بعدی آغاز به پرواز می کند .پروازی که تا امروز ادامه داشته و آلمان را به جایگاه برترین اقتصاد اروپا رسانده است.
ارهارد چه کرد؟
لودویگ ارهارد، پدر اقتصاد جدید آلمان معتقد بود دولت در اقتصاد باید مانند داور در بازی فوتبال عمل کند (داور نباید در بازی مشارکت جوید)،سال های بعد از پایان جنگ جهانی دوم و فروپاشی آلمان نازی،وضعیت ژرمن ها اسفبار بود.پس از پیروزی دشمنان هیتلر آلمان تبدیل به ویرانه ای شده بود .جنگ و سیاست زمین سوخته نازی ها یش از 20درصد ساختمان های آلمان را نابود کرده بود .کارخانه ها ،بیمارستان ها و مدارس از بین رفته بودند.اقتصاد آلمان تخریب شده بود.تورم های 30 و 40 درصدی ارزش پول ملی را کاهش داده بود .صنعت در وضعیت بسیار راکد و ضعیفی قرار داشت .به شکلی که سطح تولیدات صنعتی نسبت به سال 1938 بالغ بر 50درصد کاهش یافته بود.اما وضعیت تغذیه شاید از همه این موارد وخیم تر بود .در سال 1947تولیدات غذایی به نیمی از مقدار قبل از آغاز جنگ رسیده بود و سهم خوراکی هر شخص بر حسب کالری جیره بندی می شد . اما در سال 1948 با اعمال چند سیاست مهم ورق اقتصاد آلمان برگشت.در ابتدا سیاست حذف کنترل های قیمتی گسترده و تغییر واحد پولی انجام شد.پس از چند ماه نیز نرخ های مالیاتی کاهش یافت .در پی این اقدامات سیاستی موتور رشد آلمان روشن شد .تنها یک سال پس از این اقدامات اقتصاد آلمان رشد 25 درصدی در صنعت را تجربه کرد .تجارت خارجی آلمانی تا سال 1950به طور میانگین 84 درصد رشد کرد.اعداد نشان می داد ژرمن ها برای اوج گرفتن در آسمان اروپا خیز برداشته اند.در ادامه مسیر شکوفایی ،تولید داخل آلمان از ابتدای دهه 50میلادی تا انتهای آن تقریبا دو برابر شد .استاندارد زندگی مردم نیز بسیار رشد کرد و قدرت خرید دستمزدها در فاصله سال های 1950 تا 1960میلادی 73 درصد بیشتر شد .نرخ های بیکاری دو رقمی نیز در نیمه این دهه به زیر 3 درصد رسیده بود.کشور مغلوب شده درجنگ که کسی امید به بازگشت آن نداشت طی دو دهه به اقتصادی تبدیل شد که برای اکثر کشورهای جهان رشک برانگیز بود.
قبل از انقلاب بازار آزاد
مردم آلمان 12 سال تحت سیاست های کنترل قیمت و 9 سال در جیره بندی زندگی کردند .تا زمانی که در ژوئن 1948 چهره اقتصادی آلمان به یکباره رنگ دیگری به خود گرفت .آدولف هیتلر در سال 1936کنترل بر قیمت ها را به اجرا گذاشت تا دولتش بتواند در قیمت های مصنوعی پایین ابزار جنگی خریداری کند . در سال 1939 نیز طرح جیره بندی در کشور اعمال شد.این سیاست ها در دوره جنگ با شدت بیشتری دنبال شد به شکلی که نقض آشکار قیمت های دستوری و مجازات اعدام را برای خاطی در پی داشت .پس از پایان جنگ و تسلط آمریکا انگلیس، فرانسه،و شوروی بر آلمان مقامات این کشور ها تصمیم به ادامه سیاست های کنترل قیمت و جیره بندی نازی ها گرفتنتد،این تصمیم به دلیل هراس از غلبه سیاست های شوروی نیز بود.با حفظ سیاست کنترل قیمت و افزایش سرسام آور حجم پول آلمان به سرعت دچار قحطی شد.کمبود غذا حتی باعث شد برخی از مردم شروع به کشاورزی برای پاسخ به نیازهای خوراکی خود کنند .بعضی دیگر نیز در تعطیلات آخر هفته به اطراف شهر می رفتند تا به وسیله معاملات کالا به کالا غذا به دست آورند.
از طرف دیگر هیتلر در سال های جنگ جهانی دوم برای تامین مالی هزینه های نظامی شدیدا اقدام به چاپ پول کرده بود.به دلیل این سیاست های پولی انبساطی شدیدی که در زمان جنگ اتخاذ شده بود عملکرد واحد پولی این کشور کاملا مخدوش شده بود.به شکلی که بسیاری از معاملات در اقتصاد آلمان پایاپای یا به وسیله کالاهای متداولی مثل سیگار انجام می شد.در نتیجه بی نظمی پولی شدید و نبود نظام های بازاری شفاف ،پول کاملاجایگاه خود را از دست داده بود.مارک رایش دیگر نه واحد اندازه گیری مناسبی برای ارزش کالاها بود،نه وسیله پرداخت و نه ذخیره کننده ارزش با از دست رفتن ارزش پول و به تبع آن حقوق و دستمزد نیز،برای بسیاری از کارمندان و کارگران به صرفه بود تا از کار خود غیبت کنند و از وقت خود برای تهییه غذا یا کار در بازار سیاه استفاده کنند.
ظهور بازارهای سیاه
یکی از نتایج مخرب و محتوم کنترل قیمت ها به وجود آمدن بازار سیاه است.بازار سیاه بخشی از معاملاتی است که خارج از چهارچوب قواین وضع شده انجام میگیرد.این نوع بازارهای غیر قانونی عموما حاصل قانون گذاری های سخت گیرانه دولت است.در بازار های سیاه نه عرضه کنندگان و نه تقاضا کنندگان ارزیابی دقیقی از ارزش های موجود نخواهند داشت.زیرا هیچ بازار مشخصی برای کالاها وجود ندارد تا قیمت از آن به دست بیاید.با حذف بازار ،قیمت کالای مبادله شده محصول قدرت چانه زنی طرفین خواهد بود .به همین جهت در بازار سیاه سود تولید کنندگان در جهت عکس سود مصرف کنندگان خواهد بود.با این شرایط ممکن است یک معامله معین و یکسان در مکان های مختلف با قیمت های بسیار متفاوت انجام شود. در نبود بازار و نشانگر اطلاعاتی قیمت ،هر چند عرضه کننده یک کالا بتواند کالای خود را با قیمت بیشتری به فروش برساند سود بالاتری خواهد داشت.در حالی که در شرایط وجود بازار ایده آل قیمت کالا براساس رقابت تعیین شده و تلاش تولید کننده در راستای حداقل کردن هزینه خواهد بود و سود آن به کل اجتماع می رسد در آلمان اشغال شده سیاست های کنترلی از سوی مقامات کار را تا جایی پیش برد که طبق تخمین ها بیش از نیمی از اقتصاد این کشور تحت بازار سیاه شکل می گرفت .یعنی جایی که دولت هیچ قدرتی برای نظارت بر آن نداشت .عملا هدف دولت برای کنترل اقتصاد به عکس خود تبدیل شده بود.همین امر وضعیت بیکاری و فقر را به سطوح وخیمی رسانده بود.
بازار آزاد ،قهرمان ملی آلمان
اقتصاد آلمان در ماه های اول سال 1948 شرایط بسیار سختی را سپری می کرد.دیگر هیچ چیز در اقتصاد این کشور سر جای خودش نبود.تورم های بالا و بی ارزشی پول ،رکود صنعت ،اشتغال پایین و قحطی هر یک مشکلاتی هستند که به تنهایی می توانند سد محکمی برای پیشرفت و تسعه یک کشور بااشند.در چنین وضعیت هولناکی تنها نیروی ایمان توانست به داد آلمان برسد،ایمان به عملکرد بازار آزاد و اصول علمی اقتصاد .
در پایان دهه 40 میلادی عملا نیروهای اشغالگر غربی و در راس آنها ایالت متحده آمریکا زمام امور آلمان غربی را به دست داشتند.متفقین پیروز جنگ جهانی برای جلوگیری از نفوذ کمونیست های شرقی سعی در بهبود اوضاع اقتصادی آلمان داشتند اما وضعیت سیاسی و اجتماعی آن روزهای آلمان آنها را برای هرگونه اصلاح ساختاری جدی و قاطع فلج کرده بود.از این رو اشغالگران در اقدامی که به نظر بی فایده می آمد تصمیم به تغییر واحد پولی آلمان گرفتند .لودویگ ارهارد در آن برهه رئیس شورایی بود که یک سال پیش برای مدیریت اقتصاد در دو منطقه تحت اشغال آمریکا و انگلیس تاسیس شده بود.ارهارد که بعدها وزیر اقتصاد آلمان و صدر اعظم نیز شد از اقتصاددانان معتقد به بازار آزاد بود.
او وقتی در 15 ژوئن 1948 خبر تصمیم متفقین اشغالگر آلمان را برای اجرای عملیات تغییر واحد پولی شنید آن را بی فایده ارزیابی کرد.از آنجا که تاریخ مقرر برای تغییر در واحد پولی 21 ژوئن یعنی آغاز هفته بعدی بود ارهارد پیش دستانه تصمیم به تغییری رادیکال در اقتصاد آلمان گرفت .تغییری که در آن شرایط وخیم آلمان ،تنها با اعتقاد راسخ به عملکرد بازار آزاد می توانست گرفته شود.تغییری که شب معجزه اقتصاد آلمان را رقم زد.
الگویی برای سیاست گذاری
موثر واقع شدن سیاست معمار لیبرالیسم آلمانی ،لودویگ ارهارد باعث می شود تا از سال 1948 تا 1963 سمت وزارت اقتصاد را بر عهده داشته باشد و در 1963نیز خود به عنوان صدر اعظم آلمان منصوب شود .روشن بینی ،پایبندی به اصول علمی،اعتماد به نفس و شجاعت نقش تعیین کننده ای در موفقیت این سیاستمدار بزرگ داشت.او وقتی منافع ملی کشور خود را در خطر دید تعللی به خرج نداد .ارهارد به رغم خطرات احتمالی این سیاست لیبرالی برای جایگاه سیاسی خود ،از زیر بار آن شانه خالی نکرد.
تجربه آلمان می تواند الگویی مناسب برای مقامات کشورهایی از جمله ایران باشد که سیاست های قیمت گذاری دولتی همچنان در آن ها وجود دارد.
این برهه تاریخی اقتصاد آلمان روشن می کند گرچه سیاست های بازار ازاد حتی می تواند در کوتاه مدت مشکلات را افزایش دهد اما در بلند مدت در کنار نظارت مناسب و مفید دولت به طور حتم به پیشرفت و توسعه پایدار اقتصای خواهد انجامید.
کارشناسان در سال 1945 یعنی پایان جنگ جهای دوم اعتقاد داشتند آلمان غربی با وجود زیر ساخت های سرمایه ای خود ،پتانسیل بسیار خوبی برای شروع پیشرفتی سریع دارد.اما دو سال پس از اتمام جنگ یعنی در سال 1947 تولیدات صنعتی آلمان 40درصد تولیدات در سال 1936 بود .نکته جالب توجه این است که در دیگر کشورهای اروپای غربی که از جنگ آسیب دیده بودند اما کنترل قیمتی در آنها وجود نداشت سطح تولید در سال 1947 از تولید سال 1936 فراتر رفته بود . همچنان که ارهارد معتقد بود دولت باید بگذارد اقتصاد خود به حرکتش ادامه دهد و تنها نقش نظارتی داشته باشد .
در واقع این بهترین مکانیزم برای هدایت اقتصاد است نه کنترل مستقیم آن توسط دولت .این نگرش ارهارد باعث شد که روند توسعه آلمان از آن روز تاکنون ادامه یابد.
.