روزهای سخت بنگاه های درستکار محسن جلال پور روایت بنگاه داری در ایران امروز، مثنوی غم انگیزی است که هفتادمن کاغذ می خواهد. بنگاه های ما هیچ زمان به اندازه امروز گرفتار چند بحران درهم تنیده نبوده اند. از یمین و یسار بر آنها فشار وارد می شود. اگرچه تولید و تجارت در ایران به شدت آلوده به رانت و فساد شده اما همچنان بنگاه هایی هستند که در این زمانه آلوده تلاش می کنند سالم به حیات خود ادامه دهند. چنین بنگاه هایی تعدادشان زیاد نیست، اما تنفس در فضای آلوده باعث میشود همین اندک بنگاه های درستکار نیز در مسیر آلودگی و بیماری قرار گیرند.
بنگاه های ایرانی دردهای مشترک بسیاری دارند. در معرض انواع ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک قرار گرفته اند، بی ثباتی در کشور آزارشان می دهد، نااطمینانی و عدم قطعیت چشم انداز فعالیتشان را تیره و تار کرده، فضای غیر رقابتی و انحصار راه تنفسشان را بسته و نامساعد بودن فضای کسب و کار تداوم حیاتشان را به خطر انداخته است.اما شرایط جدید داخلی و خارجی بنگاه های ما را با هشت تهدید مواجه کرده است.
1- خطای سیاست گذاری: اشتباهات سیاست گذار در چند ماه گذشته آثار منفی زیادی بر فعالیت بنگاه های ما داشته است.مثلا سیاست گذاری نادرست نرخ ارز فاحش ترین خطایی بوده که سیاست گذار در این مدت مرتکب شده و هزینه های غیرقابل جبرانی به بنگاه ها تحمیل کرده است.
2- ناامن شدن محیط اقتصاد کلان: مهم ترین دستاورد دولت یازدهم، ثبات بخشی به محیط اقتصاد کلان بوده است. این دستاورد اما به دلایل مختلف در دولت دوازدهم در حال از دست رفتن است. تنها بازگشت تورم دورقمی برای بی ثبات کردن اقتصاد ایران کافی است. در اثر ناامن شدن محیط اقتصاد کلان، انگیزه سوداگری در بازارها تشدید شده که نتیجه اش کاهش انگیزه برای سرمایه گذاری بلند مدت واسطه گری افزوده شده در نتیجه انگیزه سرمایه گذاری در تولید از بین رفته است.
3- نااطمینانی و عدم قطعیت: درحال حاضر فضای کشور مملو از نااطمینانی است. نااطمینانی از بی اعتمادی و کاهش امید در جامعه بوجود می آید و منجر به عدم قطعیت در اقتصاد می شود.نااطمینانی باعث خروج سرمایه از کشور و توقف سرمایه گزاری شده و آینده بنگاهها را تحت تاثیر قرار می دهد.
4- قیمت گذاری و فشارهای تعزیراتی: کسری بودجه و فشار بالای نقدینگی باعث افزایش تورم شده است. دولت به جای اینکه فکری به حال کسری بودجه کند و مانیزمی برای حل مشکل نقدینگی بیابد، سرکوب بازار را در دستور کار داده و سیاست کنترل قیمت ها را کلید زده است. درحالی که تورم باعث افزایش همه جانبه هزینه های بنگاه ها شده، دولت اجازه افزایش قیمت کالا را به بنگاه نمی دهد. نتیجه اینکه فعالیت بنگاهای ما غیر اقتصادی و غیر عقلانی شده است.
5- تشدید بوروکراسی: سیاست های جدید که دخالت بیشتر دولت در اقتصاد را به دنبال داشته، منجر به تشدید بوروکراسی و افزایش تشریفات اداری شده است. بوروکراسی باعث شده واردات ماشین آلات و مواد اولیه مورد نیاز بنگاه ها در پیچ و خم های اداری گیر کند. در این شرایط بنگاه ها برای اینکه بتوانند از تله پیچیدگی های زمان بر اداری عبور کنند، نیاز به ایجاد روابط غیر رسمی غیر اداری پیدا می کنند. به این ترتیب پیچیدگی اداری از یک طرف باعث تحمیل هزینه به بنگاه شده و از طرف دیگر فساد را در دستگاه های اداری تشدید می کند.
6- فساد اداری: فساد، زد و بند و رشوه همچون موریانه در حال خوردن پایه های نظام اداری کشور است. تخصیص رانت های ارزی و یارانه ای باعث شده بنگاه ها به جای تلاش برای بازاریابی و افزایش بهره وری به مشاوران بانفوذ سیاسی رو بیاورند تا در چانه زنی با دولت دست بالا را داشته باشند. دلیل به کارگیری رسمی و غیر رسمی سیاستمداران و دلالان سیاسی و افراد ذی نفوذ توسط برخی بنگاه های ایرانی این است که می خواهند در چانه زنی برای دریافت رانت از قافله عقب نمانند. مساله فساد در نظام اداری باعث شده بنگاه های سالم نیز به بیماری دچار شوند.
7- تحریم: تجربه گذشته به ما می گوید در شرایط تحریمی، اقتصاد غیر رسمی بزرگ تر شده و از این ناحیه به کسب و کار های رسمی فشار وارد می شود. محدودیت های بین المللی همین طور باعث تحمیل هزینه گزاف نقل و انتقال های پولی و واردات و صادرات کالا به بنگاه های ما می شود. تحریم ها و محدودیت های بین المللی همچنین باعث می شود واحد های بین المللی در خیلی از بنگاه های ما محدود شود و مدیران برای دور زدن محدودیت ها به قاچاقچی ها رو بیاورند.
8- فضای غیر رقابتی: در چند ماه گذشته، سیاست گذاری با توزیع بی سابقه رانت و تشدید بوروکراسی و رویه های اداری همراه بوده است. این سیاست گذاری به زیان بنگاه های بخش خصوصی و به سود بنگاه های دولتی و شبه دولتی تمام شده و در نتیجه در حال حاضرفضای غیر رقابتی و غیر منصفانه ای بر اقتصاد کشور حاکم است. چون بنگاه های دولتی دستشان در جیب دولت و نهادهای حاکمیتی است اما بنگاه های خصوصی باید از جیب خود هزینه کنند؛ بنابراین قادر به رقابت نیستند.
در سال های نه چندان دور بسیاری از بنگاه های ما با تکیه بر هنر مدیران و در سایه تقویت بنیان های داخلی به موفقیت دست پیدا می کردند. یعنی اگر بنگاهی مدیران خوبی داشت که این مدیران از دانش و تجربه کافی برخوردار بودند و تا حدودی می توانستند بهره وری را در شرکت خود پیاده کنند، می توانستند در بازارهای داخلی موفق عمل کند و تبدیل به بنگاه های موفقی شوند، اما درحال حاضر که زمین بازی بنگاهها تغییر کرده و بر حجم مشکلات بیرونی بنگاه ها اضافه شده،اگر بنگاهی کارچاق کن، واسطه سیاسی، واسطه بانکی و نفوذ اداری نداشته باشد صرفا با تکیه بر توان داخلی خود نمی تواند تامین مالی کرده یا به رانت هایی که بنگاه های رقیب دسترسی دارند، دسترسی داشته باشند. آنچه در حال حاضر نگران کننده به نظر می رسد، این است که بنگاه های سالم و با سابقه، اصیل و ریشه دار نمی توانند ادامه حیات بدهند و برای ادامه حیات ناچارند به واسطه های سیاسی متوسل شوند. برخی ابعاد تکان دهنده است را متاسفانه روز استیضاح آقای ربیعی در مجلس دیدیم و شنیدیم.
منبع: دنیای اقتصاد