بایدن در همه نظرسنجی های ملی با میانگین 8تا 10درصد پیشتاز است و این پیشتازی خود را در ایالت های موسوم به میدان نبرد همچون ویسکانسین ،پنسیلوانیا،میشیگان،نوادا و ...خارج از حاشیه خطای نظر سنجی ها حفظ کرده است .
به طور معمول حاشیه خطای نظر سنجی ها بین یک تا 3درصد در نظر گرفته می شود ،اما سی.ان.ان،کمپین و استراتژیست های دموکرات ها همچنان مضطرب و نگران هستند.آیا نظر سنجی ها و موسسات مرتبط با افکار سنجی در حوزه عمومی با اشکالات ساختاری مواجهند؟به نظر می رسد باید به این پرسش قاطعانه پاسخ منفی بدهیم . این موسسات در حد توانشان تلاش کردنده اند اشتباهات و باگ های سیستمی خود را نسبت به انتخابات سال 2016 ترمیم کنند .پروفسور واینر ،استاد آمار در دانشگاه بارتون معتقد است که مدل ها و نحوه جمع آوری داده ها در موسسات نظر سنجی نسبت به چهارسال گذشته بهبود چشمگیری یافته است؛نشانه اش هم این است که در تخمین درصد شانس ترامپ برای پیروزی واقع بینانه تر عمل می کنند . به طور نمونه اگر شانس کلینتون را در شب انتخابات 99/9،2016درصد تلقی می کردند ،اکنون این عدد را برای بایدن به 70تا 80درصد کاهش داده اند.پس منبع و منشا نگرانی کمپین دموکرات ها چیست ؟اجازه دهید این انتخابات را همچون سل 2016یک انتخابات غیر عادی لقب دهیم آن چنان که دیوید سایورز در پولیتیکو می نویسد. پرسش بنیادی که در اینجا مطرح است این است که نظر سناجی ها معمولا در چه شرایطی قابل تکیه و اعتماد هستند؟وقتی که نهادهای اجتماعی در وضعیت طبیعی و نرمال خود به سر می برند . این نهادها وظیفه کانالیزه کردن،آشکار سازی و همین طور عملیاتی کردن خواسته ها و مطالبات مردم را بر عهده دارند .از همین رو جنس و نوع مطالبات افکار عمومی از زیر پوست تحولات اجتماعی بر پوست جامعه می نشیند و در اینجا افکار سنجی ها راهی برای تخمین برآورد جهت گیری ها و روندهای سیاسی اجتماعی خواهند بود . اصولا نهادها و کارآمدی آنها فعل و انفعالات اجتماعی و سیاسی را در جوامع پیش بینی پذیر می کنند . موسسات نظرسنجی نیز در این چهارچوب از قابلیت و کارآمدی لازم برخوردار خواهند بود ؛ولی واقعیت این است که چه خوشمان بیاید و چه نیاید امروز غرب در مرحله زوال یا مرحله انتقالی از حیث نهادهای اجتماعی قرار دارد . ما اکنون در ایالت متحده در شرایطی قرار گرفته ایم که نهادهای مختلف از جمله نهاد انتخابات کارامدی گذشته خود را از کف داده اند .اگر زمانی انتخابات در غرب مرجعی موثر برای داوری در ارتباط با نوع سیاست گذاری در حوزه عمومی تلقی می شد ،اکنون 33 درصد از دموکرات ها و 36 درصد از جمهوری خواهان می گویند که نتیجه انتخابات را در صورت بازنده شدن نامزدیشان نمی پذیرند و حتی زیر میز قانون خواهند زد . از همین روست که امروز برخی نهادهای اطلاعاتی و انتظامی در ایالات متحده نگرانی زیادی از بروز خشونت های اجتماعی پس از اعلام نتایج انتخابات از خود بروز می دهند . در چنین شرایطی بسیار طبیعی خواهد بود که نظر سنجی ها از پیش بینی دقیق آینده ناتوان باشند؛ چرا که یکی از عوامل موثر بر تخمین و براوردهای آنها چگونگی رفتار جوامع آماری شان در گذشته است.از همین رو بیشتر استمرار ها را مورد توجه قرار می دهند و صرفا قادر به شناسایی تغییرات با دامنه محدود هستند . اما اگر افت و خیز روندهای اجتماعی حدت و شدت گیرد ،موسسات افکار سنجی از تحولات در جامه عقب خواهند افتاد . یکی از دلایلی که موسسات نظر سنجی نتوانستند شیفت بزرگ یقه آبی ها (کارگران یدی)به ترامپ را در سال 2016تشخیص دهند یا اینکه قادر به درک تغییر روند رفتاری در منطقه ای موسوم به دیوار سرخ و شمال بریتانیا در انتخابات اخیر پارلمانی این کشور نبوده اند ،این منطقه همواره پایگاه رای حذب کارگر بود ؛ولی این بار به جانسون و محافظه کاران به دلیل برگزیت روی خوش نشان داد،به همین مساله باز می گردد.
با این همه از نظر سنجی های موجود نیز می توان به حداقل هایی از سطوح پیش بینی دست یافت. اگر در روش شناسی مطالعه خروجی موسسات افکار سنجی کمی تجدید نظر کنیم .آن چیزی که ما از داده ها و فکت های استخراج شده توسط نهادهای افکار سنجی دریافت می کنیم ،وقوع دو رویداد مهم است:ترامپ آرای خود را در میان گروه سنی 65 ساله ها و کهن سالان از دست داده است . همچنین زنان به طور کلی و به ویژه در حومه های شهری اقبال چندانی به وی نشان نمی دهند . به عبارت دیگر وضعیت بایدن به لحاظ کمیت آرا به مراتب بهتر از شرایط کلینتون در سال 2016ست یعنی اگر کلینتون در چهار سال پیش توانست با فاصله 2/8 میلیون رای ترامپ را شکست دهد ، بایدن حتما در این انتخابات می تواند این فاصله را به دو برابر رقم قبلی یعنی حدود 5تا 6 میلیون افزایش دهد و فاصله 2 درصدی آرای مردمی را به 4 تا 6 درصد هم برساند. بنابراین وقوع این اتفاق حتمی است . تمام نظر سنجی های ملی نیز حکایت از این دارند که ما با یک رئیس جمهور مواجه هستیم ؛اما این فقط بخشی از واقعیت است و برای دسترسی به کل واقعیت باید روش شناسی دیگری را در بررسی نظر سنجی مورد ملاحظه قرار دهیم . من در این شیوه با استفاده از مدل تحلیلی جفری اسکلس و آنا ویدرکر جامعه آماری خود را به سه دسته کلان رای دهندگان سفید پوست ،رای دهندگان سیاه پوست و رای دهندگان لاتین تبار تقسیم می کنم و هر یک از این کلان گروه ها به گروه های خرد طبقه بندی می شوند تا ما را به برخی شیفت های مهم و مغفول مانده در نظر سنجی های کلان نگر برساند . بر این اساس هر یک از این گروه ها از لحاظ سن،جنسیت و تحصیلات نیز مورد توجه قرار می گیرند . این شیوه ای است که موسسات( فاقد دموکراسی) و( یو سی ال ای )از آن بهره جسته اند .
حال از کلان گروه رای دهندگان سفید پوست شروع می کنیم .ترامپ در این کلان گروه نمره اش به طور کلی نسبت به سال 2016 کاهش یافته است ؛ولی در طبقه سنی جوانان یعنی 18 تا 44 ساله ها آرای خود را به شدت ارتقا داده؛ولی با کاهش شدید طرفدارانش در گروه سنی 45 سال به بالا مواجه شده است . از حیث جنسیت نیز آنچه مبرهن و روشن است،آرای او در میان زنان به طرز چشمگیری افت کرده ولی در میان مردان تقریبا مشابه انتخابات چهارسال گذشته است . افت نامحسوسی نیز در میان سیاه پوستان بدون تحصیلات دانشگاهی قابل ردیابی است. اما با کمال تعجب شاهد تحول مهمی در الگوی رفتاری برخی از سفید پوستان با تحصیلات دانشگاهی هستیم.این گروه می خواهند به مراتب بیشتر از سال 2016 به ترامپ رای دهند.این الگوی رفتاری به ویژه در جنوب خط (ماسون -دیکسون)بسته یعنی در ویرجینیای غربی،ویرجینیا،دلاور و مریلند دیده می شود .این خط را می توان تا کارولینای شمالی،کنتاکی،تنسی و میسوری نیز ادامه داد .ترامپ در این منطقه توانسته است نظر 49 درصد از سفیدان با تحصیلات دانشگاهی را به خود جلب کند.برخی نظرسنجی ها حتی این تمایل و رغبت را تا فلوریدا ،جورجیا و تگزاس نیز گسترش می دهند.مطالعات پری بیکن،متخصص نظر سنجی نیز نشان می دهد که اکثر سفیدهای تحصیلکرده در دو ایالت جورجیا و تگزاس نیز به ترامپ رای خواهند داد . اما چرا این گروه تحصیلی و گروه سنی 18 تا 44 ساله تمایل بیشتری به ترامپ یافته اند و آرای ترامپ در میان این دو خرده گروه نسبت به چهار سال گذشته افزایش یافته است؟
به نظر می رسد در کانون این شیفت رفتاری ،مساله اقتصاد قرار دارد.من در اینجا به چند فاکتور در زمینه عملکرد اقتصاد ترامپ اشاره می کنم که در اخرین گزارش گالوپ در ماه اکتبر به آن اشاره شده است . این عوامل را باید مهمترین دلیل افزایش آرای ترامپ در میان گروه سنی جوانان و همچنین تحصیل کردگان سفید صرف نظر از مباحث هویتی، ایدئولوژی سیاسی و مذهب دانست ؛امری که در مورد دو کلان گروه دیگر یعنی سیاه پوستان و لاتین تبار ها نیز صدق می کند.
این شاخص از منفی 23 در اواخر ماه آوریل به منفی 10 در اواخر سپتامبر افزایش یافته است و پیش بینی :(ECL) سطح اطمینان اقتصادی 1-می شود این شاخص تا اواخر اکتبر و استانه انتخابات به عدد منفی یک یا صفر برسد ؛یعنی تقریبا همان سطحی که اوباما و بوش در اکتبر و نوامبر 2012 و 2004 با آن مواجه بودند .بنابراین تعداد قابل توجهی از این دو خرده گروه اطمینان بیشتری به عملکرد ترامپ پیدا کرده اند و احتمالا معتقدند او بهتر از بایدن می تواند شرایط اقتصادی را به دوران قبل از کرونا بازگرداند؛ضمن اینکه به لحاظ ویژگی های فردی حدود 56 درصد از آمریکایی ترامپ را فردی قوی تر و مصمم تر از بایدن تلقی می کنند .
تنها 9 درصد آمریکایی ها اقتصاد را به عنوان مهم ترین مشکل کشور تلقی می کنند .این رقم برای ترامپ و تیم اقتصادی اش خیره کننده است؛ چرا که2-از این حیث در اکتبر 1996(بیل کلینتون)و همچنین در اکتبر 2004(بوش پسر)این رقم در حدود 40درصد بود .در اکتبر 212(اوباما)این رقم 72درصد و در اکتبر 1992(جورج بوش پدر)این رقم تا 69 درصد افزایش یافته بود و عدد 9درصد پایین ترین میزان در سال انتخابات آمریکا حداقل از 1990به این سو است .
حدود 54 درصد آمریکایی ها عملکرد ترامپ را در حوزه اقتصاد مورد تایید قرار می دهند . این رقم برای جورج بوش پدر در سال 1992معادل 3-18 درصد ،برای جورج بوش پسر در سال 2004 معادل 46درصد و در مورد اوباما در سال 2012 معادل 45 درصد بود .(گالوب رقم محبوبیت ترامپ را براساس شاخص اقتصادی و سایر شاخص های اجتماعی چیزی برابر با انتخابات سال 2016 یعنی 46 درصد تخمین می زند.
حدود 55درصد بزرگسالان آمریکایی (شامل 56درصد از ثبت نام کنندگان)معتقدند وضعیت خود و خانواده شان نسبت به چهار سال 4- پیش بهتر شده است . 53درصد نیز می گویند وضعیت اقتصادی شان عالی و خوب است.این رقم در جولای 1992(جورش بوش پدر)38 درصد ،در سال 2004(جورج بوش پسر)47 درصد در دسامبر2012(اوباما)45 درصد بود .
حال دوباره به مبحث کلان گروه ها بازگردم .پس از کلان گروه سفید پوستان ،نوبت به کلان گروه سیاه پوستان می رسد.در سال 2020به نسبت چهار سال پیش به طور کلی سیاهان بیشتری حاضرند به ترامپ رای دهند.در خرده گروه های سنی ،جنسی و تحصیلی نیز تقریبا به جز مورد زنان و افراد بالای 45سال تفاوت محسوسی نسبت به چهار سال تفاوت محسوسی نسبت به چهار سال گذشته مشاهده می شود .در برخی ایالات میدان نبرد مشخص شده است که حدود 35 درصد جوانان سیاه پوست تمایل بیشتری به ترامپ پیدا کرده اند ؛اگر چه عملکرد او را در همه زمینه ها تایید نمی کنند،ولی رفتار پر قدرت و روحیه مبارز جوی وی را در کنار فاکتورهای اقتصادی می پسندند.به همین دلیل است که این افزایش سهم ترامپ در آرای سیاهان می توانند در دو ایالت جورجیا و کارولینای شمالی به دلیل تراکم جمعیت رای دهندگان سیاه پوست دردسرهای بزرگی را برای بایدن ایجاد کند؛ضمن اینکه این افزایش آرای ترامپ در میان کلان گروه سیاه پوست و دو خرده گروه آن یعنی جوانان و افراد بدون تحصیلات دانشگاهی می تواند در دو ایالت بسیار حساس میشیگان و پنسیلوانیا به کمک ترامپ بیاید (در سال 2016 اگر هیلاری می توانست به جای جلب آرای 90 درصد سیاهان ،95 درصد آراری آنان از آن خود کند،پیروزی اش را در این دو ایالت حساس قطعی می کرد).
در مورد کلان گروه لاتین تبارها آمارها از دو کلان گروه قبلی نیز چشمگیرتر است.صرفنظر از افزایش آرای ترامپ در این کلان گروه،به طور کلی افزایش چشمگیر آرای وی هم در گروه سنی 18 تا 44 سال و همچنین بالای 45 سال و همین طور میان زنان و مردان و افراد بدون تحصیلات دانشگاهی و همین طور افراد با تحصیلات دانشگاهی دیده می شود .بیشترین افزایش آرای ترامپ در میان لاتین تبار های جوان و همین طور با تحصیلات دانشگاهی است .از این حیث ترامپ توانسته 35 درصد آرای لاتین تبار های زیر 45 سال خود را به خود جلب کند و همین طور در حدود 40 درصد آرای تحصیلکردگان لاتین تبار نیز به سبد رای او ریخته شود .بنابراین از این حیث بخت و اقبال ترامپ بر ایالت فلوریدا افزایش چشمگیری خواهد یافت؛چرا که در ایالت شاهد تراکم 24 درصدی لاتین تبارهای با تحصیلات دانشگاهی هستیم و اگر او در کنار این خرده گروه بتواند آرای جوانان لاتین تبار را نیز بدست آورد ،مسیر پیروزی وی در این ایالت هموار می شود .این افزایش سهم ترامپ در آراری لاتین تبار می تواند شانس نامزد جمهوری خواهان در ایالت آریزونا را نیز افزایش دهد .اگر بخواهیم نگاهی کلی به آرای ترامپ در میان غیر سفید ها بیندازیم ،به این نکته پی خوهیم برد که وی حدود 39 درصد آرای غیر سفید ها در آمریکا را در اختیار دارد و این رقم دو برابر بیشتر از سال 2016 است .با این حال مشخص نیست که آیا این افزایش سهم آرا،کاهش محبوبیت ترامپ در میان گروه سفید ها را جبران خواهد کرد یا خیر !ولی حداقل با این شیوه نگاه به نتایج نظرسنجی ها و خرد کردن جامعه آماری می توانیم به واقعیت های جدید و بدیعی دسترسی پیدا کنیم که با کل نگری های کلیشه ای امکان مشاهده آنها غیر ممکن به نظر می رسد.حال خود به پرسش مهم این یادداشت پاسخ دهید ،آیا کار ترامپ تمام است؟