شب معجزه اقتصاد آلمان
شب معجزه اقتصاد آلمان
ویرانه ای که از آلمان پس از جنگ جهانی دوم باقی مانده بود ،از دو سمت توسط نیروهای شوروی و آمریکایی اشغال شد.قسمت شرقی تحت عنوان آلمان شرقی تا زمان برداشته شدن دیوار برلین توسط کمونیست های وابسته به شوروی اداره شد و آلمان غربی هم چند سالی تحت سلطه آمریکایی ها بود تا اینکه در شبی از ماه ژوئن لودویگ ارهارد،معمار اصلاحات اقتصادی این کشور با اقدامی جسورانه ،مسیر تاریخ اقتصادی این کشور را تغییر داد.در سالی که پس از پایان جنگ ،آلمان غربی توسط اشغالگران آمریکا اداره می شد ،قحطی و گرانی و بازار سیاه بیداد می کرد و مردم این منطقه سعی می کردند با تبدیل پول نقد به دارایی های مختلف و احتکار این دارایی ها از ارزش پول خود محافظت کنند .معشیت عمومی هم وابسته به جیره غذایی ای بود که به صورت کوپنی از سوی فرماندهان آمریکایی توزیع می شد .فرماندهان آمریکایی به دلیل هراس از نفوذ کمونیست های شرقی ،اجازه هیچ نوع اصلاحات اقتصادی را به دولت المان غربی نمی دانند تا اینکه ارهارد بسته اصلاحات اقتصادی خود را آماده کرد و در یک شب پایانی آخر هفته که فرماندهان متفقین به تعطیلات رفته بودند،اعلام عمومی کرد .بسته اصلاحات اقتصادی یک شاه کلید داشت که قحطی و احتکار را در همان روز اول برچید .این شاه کلید همان حذف قیمت های دستوری بود .کالاهای احتکار شده به فروشگاه ها سرازیر و چهره بازارها در چشم به هم زدنی دگرگون شد.ققنوسی که این شاه کلید از دل ویرانه ها آزاد کرد کالاهای (ساخت آلمان)را به همه کشورهای جهان برد و لقب قهرمان صادرات را برای سال های متمادی نصیب آلمان کرد .آیا ما با این شاه کلید سراغ (ساخت ایران)می رویم یا با ابزاری معکوس تولید ملی را سه قفله می کنیم ،چگونه می توان باور کرد در سال هایی که قیمت کالاها پر کشیده ،هم زیان انباشته تولید کنندگان افزایش یافته است و هم مصرف کنندگان محروم تر شده اند؟پس این منافع کلان به کجا سرازیر شده است؟تجربه موفق آلمان در آزاد سازی فوری قیمت ها ،چراغ راه تولیدات این کشور در ماه های بعد شد .آمارها نشان می دهد تولیدات صنعتی این کشور ،در ماه های پس از این سیاست در مدار صعودی قرار گرفت و از سوی دیگر ،بازارهای حقیقی با قیمت های متعادل جایگزین بازارهای سیاه با قیمت های مخفی شد .یک سال پس از این تغییر ریل سیاست گذاری،اقتصاد آسیب خورده آلمان 25 درصد بزرگتر شد و از سوی دیگر ،تجارت خارجی آلمان نیز در دو سال بعد به طور متوسط 84 درصد رشد کرد.در ادامه این مسیر ،جهش تولیدات اقتصادی در دهه 1950تداوم یافت و نرخ بیکاری دو رقمی سال های قبل تا رقم 3درصد کاهش یافت .درس بزرگ اقتصاد آلمان می تواند الگوی این روزهای سیاست گذاری در کشور باشد.اقتصاد ایران در تلاطم نوسانات قیمتی ،با تصمیم گیری های کاملا معکوسی روبه رو شده است .در سال های گذشته،سیاست گذار نتوانسته یک رویکرد منسجم برای کنترل تورم با ابزارهای موجود اتخاذ کند و سعی کرده است که عقب ماندگی سیاست گذاری خود را در آخرین نقطه،یعنی قیمت مصرف کننده جبران کند.تجربه سال های اخیر ،در بازار های خودرو ،ارز و سایر کالاهای مصرفی نشان داده که سیاست های دستوری و نرخ گذاری ها روزانه ، باعث ایجاد عدم تعادل های متعدد در بازارها شده است . این قیمت گذاری دستوری از یک سو موجب بی رغبت تولید کنندگان در سمت عرضه شده و از سوی دیگر ،باعث سرگردانی مصرف کنندگان در سمت تقاضا شده است .حتی سیاست سامانه درمانی نیز نتوانسته بازارها را به تعادل خود برساند .کلید راه رسیدن به تعادل در بازار کشور ،درس گرفتن از معجزه های موفق گذشته است .