دنیایاقتصاد : پوشش گسترده اعتراضات و ناآرامیهای ماههای گذشته در ایران که به ماموریت تلویزیون ماهوارهای ایران اینترنشنال نزدیک به دولت عربستان سعودی تبدیل شد، این پرسش را مطرح کرده که پادشاهی سعودی از این کارزار رسانهای به دنبال تحقق چه هدفی است؟ تضعیف یا تجزیه ایران؟ پرسشی که نشریه آمریکایی فارن پالیسی در یادداشتی با عنوان چرا عربستان سعودی نمیخواهد رژیم ایران سقوط کند؟ آن را به اشتراک گذاشته است. طلال محمد نویسنده این مقاله تحلیلی از محققان مطالعات خاورمیانه است و دکترای خود را از کالج سنت آنتونی در دانشگاه آکسفورد دریافت کرده است.
استدلال این یادداشت که ۲۳ ژانویه روی وبسایت این نشریه قرار گرفته این است که دولت کنونی عربستان منطقی است و نمیخواهد جمهوری اسلامی سقوط کند. در عوض، ریاض به دنبال تضعیف تهران به اندازه کافی برای گرفتن امتیازات ژئوپلیتیک کلیدی است. اینها ممکن است شامل سازش ایران در مورد برنامه هستهای خود، عدممداخله در امور عربی، و قطع حمایت از متحدان منطقهای خود مانند حزبالله، حوثیها و حماس باشد. طلال محمد مینویسد: عربستان سعودی و ایران از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ رقیب اصلی یکدیگر بودهاند. رقابت ایران و عربستان بخش زیادی از تاریخ اخیر خاورمیانه را شکل داده است. اگرچه ایران و عربستان سعودی از سال ۲۰۲۱ در عراق مذاکراتی را انجام دادهاند، اما بخش عمدهای از روابط آنها ستیزهجویانه است. در سال ۲۰۱۷، محمد بنسلمان به صراحت تهدید کرد که با بردن جنگ به تهران، با ایران مقابله خواهد کرد. از این زاویه است که میتوان تصور کرد که عربستان سعودی در نهایت به دنبال نابودی حکومت ایران است.
با این حال طلال محمد نویسنده کتاب « رقابت ایران و عربستان از سال 1979 : در سخنان پادشاهان و روحانیون » که سال 2022 منتشر شده است ، با رد این دیدگاه غالب که ریاض به دنبال پروژه فروپاشی در ایران است ، می نویسد : دو دلیل وجود دارد که فروپاشی تمام عیار حکومت ایران به نفع ریاض نیست . اولی مربوط به هویت سعودی است . قدرت عربستان سعودی تنها به دلیل حضور ایران است . همان طور که تهران برای بسیاری ، رهبر شیعیان جهان است ، ریاض نیز خود را نماد رهبری سنی می داند . بدون ایران در راس تشیع ، هویت مفروض عربستان سعودی به عنوان محافظ سنی جهان از بین خواهد رفت . خطر دوم به وجود یک دومینو بر می گردد . اگر حکومت تغییر کند ، می تواند پیامد های منطقه ای مشابه بهار عربی در برخی از کشور های عربی ، به ویژه حوزه خلیج فارس داشته باشد . اشاره فارن پالیسی به خیزش های عربی 2011 از این منظر حائز اهمیت است که در طول بیش از یک دهه گذشته مناسبات حاکم بر منطقه خاورمیانه را دستخوش تحولات ژرف کرده است . دومینویی که جرقه آن با تحولات اعتراضی در تونس کلید خورد و به سرعت به مصر ، سوریه ، یمن ، بحرین و دیگر کشور های عربی سرایت کرد و نظم متعارف حاکم بر منطقه خاورمیانه را که برای دهه ها از ثبات برخوردار بود ، برهم زد و همچنان شراره های آن گریبان عربستان سعودی و باشگاه پادشاهی های خلیج فارس را گرفته است .
این مساله به ویژه برای شیوخ عرب در حوزه داخلی دارای دلالت های معنا داری است ، چون عمده این کشور ها دارای اقلیت شیعه هستند . اقلیتی که با الهام از انقلاب اسلامی ایران به دنبال تحقق هویت سیاسی خود به ویژه در دو کشور عربستان و بحرین بوده اند و به شدت تحت سرکوب سیستماتیک بوده اند . گراهام فولر نویسنده و تحلیلگر سیاسی آمریکایی و متخصص اسلام گرایی در کتاب خود تحت عنوان شیعان عرب ؛ مسلمانان فراموش شده به تحلیلی از خصوصیات و نقش شیعیان عرب در سیاست ، جامعه و مذهب در خاورمیانه معاصر دست زده و به تبعیض های نظام مند علیه این اقلیت اشاره کرده است . در عربستان حتی وضعیت به مراتب شکننده تر است ، چرا که هم سلفی های سیاسی و هم جهادی ها نیز مترصد فرصت برای بیان دیدگاه ها و پیاده سازی جهان بینی خود هستند و برای سال ها تحت استراتژی مبارزه با تروریسم دولت آمریکا و همراهی ناگزیر عربستان با این راهبرد ، از دهه 1990 در داخل عربستان سرکوب شده اند .
تشکیل کمیته ضد تروریسم در وزارت کشور عربستان به رهبری محمد بن نایف ولیعهد مخلوع که لقب شاهزاده ضد تروریسم را از آمریکایی ها دریافت کرده بود ، هرگونه حرکت رادیکال در درون مرز های پادشاهی را در نطفه خفه کرده بود . بنابراین اشاره طلال محمد به عدم تمایل دولت کنونی عربستان به تجزیه ایران از این منظر قابل معناست . به ویژه که به دلیل فقدان سنت دموکراتیک و همچنین ضعف نهاد ها و ساختار های دموکراتیک در عموم کشور های خاورمیانه ، هرگونه تغییر رژیم نه تنها الزاما منجر به روی کار آمدن یک دولت دموکراتیک نخواهد شد ، بلکه تجربه تونس و مصر نشان داد که تحولات دموکراسی خواهانه نهایتا به ظهور دیکتاتوری جدید منجر خواهد شد .
همچنین تجزیه سوریه ، عراق ، لیبی و یمن غرق در بحران های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی نیز در طول بیش از یک دهه گذشته نشان داده که خطر تجزیه و ظهور اسلام گرایان افراطی از جمله گروه های مرجع که دارای اقبال اجتماعی هستند ، محتمل و امر دور از ذهنی نیست . از این رو است که محمد بن سلمان و بسیاری از رهبران عرب منطقه با چنین چشم اندازی به اتفاقات و تحولات ایران نگاه کرده و آن را مورد رصد قرار می دهند .
مضاف بر این ، تعریف پروژه های اقتصادی بر مبنای سند های چشم انداز 2030 ، 2035 ، 2050 در دولت های شورای همکاری خلیج فارس ، نیاز به ثبات سیاسی در داخل کشور و به ویژه در سطح منطقه را برای این کشور ها به یک عامل حیاتی تبدیل کرده است . هرگونه بی ثباتی مجدد به شکل دومینوی بهار عربی که به سرعت به خزان عربی تبدیل شد ، زیرساختهای گردشگری، جذب سرمایه خارجی و... را به شدت تهدید میکند و میتواند گذار به عصر پسانفت را برای این بازیگران تبدیل به سراب و حتی کابوس کند. کابوسی که ارتباط معناداری با یک اصل بنیادین دارد و آن بقای رژیمهای پادشاهی در یک جهان ناپایدار و در حال گذار است.
فارن پالیسی نیز از این زاویه به مساله پرداخته و در تقویت استدلال خود مینویسد: بهار عربی کشورهای عمده خاورمیانه مانند سوریه و لیبی را تکهتکه کرد و به گروههای تروریستی مانند داعش که منطقه را بیثبات کردهاند، کمک کرد. اگر تهران تضعیف شود، ممکن است چیزی مشابه در مورد جناحهای تجزیهطلب ایران رخ دهد. این میتواند منجر به آشفتگی در زمانی شود که کشورهای خلیج فارس در حال توسعه پروژههای بزرگ برای تنوع بخشیدن به اقتصاد خود هستند تا از سوختهای فسیلی دور شوند. این تلاشها به سرمایهگذاری خارجی وابسته است که مستلزم انسجام و ثبات دولت است.
طلال محمد نویسنده یادداشت در پایان تحلیل خود به ترجیحات عربستان مبنی بر وجود یک ایران ضعیف و البته همراه با نظم بینالمللی حاکم بر جهان پرداخته و مینویسد: عربستان سعودی به جای تحریک به فروپاشی، ترجیح میدهد به آرامی ایران را بدون درگیر شدن در رویارویی مستقیم نظامی ناکارآمد کند. از آنجا که تهران به دلیل نوع عملکردش در مقابل ناآرامیهای اخیر، اتهامات همکاری با روسیه در اوکراین و احیای برجام، با فشار جهانی مواجه است، به نظر میرسد رویکرد ریاض کارساز است. محمد بنسلمان میخواهد ایران به اندازهای ضعیف باشد که مجبور شود در مورد برنامه هستهای و نفوذ منطقهای خود امتیاز بدهد، اما یک تهران کاملا بیثباتشده بیشتر از اینکه سودی داشته باشد به عربستان ضربه خواهد زد.
با این حال فارن پالیسی همچنان این پرسش را بدون پاسخ گذاشته که عربستان سعودی چگونه موفق خواهد شد با ایفای این نقش به اصطلاح پشت پرده و از طریق تلویزیون ایران اینترنشنال و بدون اینکه حساسیتهای تهران را برانگیزاند، پروژه ایران ضعیف را دنبال کند. هشدارهای مقامات تهران اوایل مهر ماه مبنی بر پاسخ متوازن به تهدیدهای عربستان در صورتی که ریاض از این مسیر بازنگردد، میتواند نشانهای از ادراک جمهوری اسلامی از نقش آشکار سعودی در جهتدهی به ناآرامیها باشد.
منبع : دنیای اقتصاد